۴۱۳ – خون دل گرچه افتاد ززلفش گرهی در کارم همچنان چشم گشاد از کرمش میدارم به طب حمل مکن سخری رویم ه چو جام خون دل عکس برونمی دهداز رخسارم پرده مطربم ازدست بورن خواهد برد آه اگر زانکه درین پرده نباشد بارم منم آن شاعرساحر که …
خون دل – گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم – غزل ۳۲۴ – ۴۱۳
واعظ شحه شناس – روزگاریست که سودای بتان دین من است – غزل ۵۲
نگارنده غیب – دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد – غزل ۱۴۱ – ۱۹۵
,– ,دل ,خون ,کارم ,گرهی , ,خون دل ,گرهی در ,در کارم ,زلفش گرهی
درباره این سایت