۶۷- واعظ شحه شناس روزگاریست ه سودای بتاندینمناست   غم اینکار نشاط دل غمگین من است دیدن لعل ترا دیدهجان بین باید   وین کجا مرتبه چشم جهانبین من است یارمن باشکه زیب فل و زینت دهر   از مه روی تو واشک چو پروین من است تامراعشق تو تعلیم سخنگفتن داد   خلق راورد …

خون دل – گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم – غزل ۳۲۴ – ۴۱۳

واعظ شحه شناس – روزگاریست که سودای بتان دین من است – غزل ۵۲

نگارنده غیب – دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد – غزل ۱۴۱ – ۱۹۵

– ,  ,سودای ,روزگاریست ,واعظ ,شحه ,من است ,شحه شناس ,واعظ شحه ,که سودای ,بتان دین

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کدنگار صنایع کارتن سازی و جعبه سازی آوین پک علیرضا اصل عبیاوی پور سم ساس طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل مد چی سارس کروناویروس جدید SARS-COV-2 نمودار دروس حوزه و دانشگاه وبلاگ دیجی مارکت زلال ها